داستان پندآموز " صبور باش "
مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به خودرو نوی خود بیندازد که ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر بچه سه ساله ی خود را دید که شاد و شنگول با ضربات چکش در حال نابود کردن رنگ زیبای خودرو است. مرد به طرف پسرش دوید ، او را از ماشین دور کرد و با عصبانیت برای تنبیه با چکش روی دست پسر بچه زد. وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند. هر چند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند، اما مجبور شدند انگشتان له شده ی دست کودک را قطع کنند. وقتی کودک به هوش آمد و دست های باندپیچی شده اش را دید، با حالتی مظلوم پرسید: " پدر انگشتای من کی خوب میشه؟ " پدر همان روز خودکشی کرد...

30

نظرات شما عزیزان:

درد دل
ساعت8:54---2 دی 1391
سلام:وبلاگتان زيباست،ومن از مطالبتان لذت بردم اميدوارم افتخار داشته باشم، كه بيشتر بتوانم از نظرات شما استفاده كنم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391 | 16:10 | نویسنده : Elham |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.