حرف دلتو بزن ... ‏!‏
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار می کرد اما به دختر درمورد عشقش چیزی نگفت . هر روز به اون فروشگاه می رفت و یه سی دی می خرید ، فقط بخاطر صحبت کردن با اون ... بعد از یک ماه پسر مرد .... وقتی دختر به خونه ی اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسر گفت که اون مرده و دختر رو به اتاق پسر برد ... دخترک دید که تمام سی دی ها باز نشده ... دختر گریه کرد و گریه کرد ... میدونی چرا گریه می کرد ؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی می گذاشت و به پسرک میداد ... !

30

نظرات شما عزیزان:

nilofar
ساعت17:49---6 بهمن 1391
سلام وب بدی نداری به وب من بیا نظر بده با دوست پسرم شریکی درست شده مطلب خوبی داره اگه بیایی خوشحال مشم
http://atropat.loxblog.ir


خیال
ساعت20:12---29 دی 1391
خدایا
خیلی ها دلم شکستن
بیا بریم سراغشون
من نشونت میدم
تو ببخششون...
منتظر حضور گرمت خیال


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: داستان عاشقانه , داستان کوتاه ,

تاريخ : جمعه 29 دی 1391 | 19:31 | نویسنده : Elham |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.